رفت از جهان مردی که دنیا را تکان داد
هم شیوه ی آن را به ملّتها نشان داد
هم دین و ایمان را به دنیا مستقر کرد
هم بر ضعیفان بهر نهضتها توان داد
رفت از جهان پیـری که با فریادهـایش
خود کامگان را اضطرابی بی امان داد
رفت از جهان مردی که در اوج بصیرت
بر کودکی فهمیده نام قهرمان داد
مردی که با تحریم اسراییل غاصب
خلق فلسطین را به آزادی گمان داد
تنها نه اسراییل غاصب را زبون کرد
بر غرب و آمریکا نهیبی جان ستان داد
مردی که با نورامید و شوق و اخلاص
شوری ز مستی بر دل پیر و جوان داد
رفت از جهان مردی که با بنیان وحدت
مستضعفان را قدرت آتش فشان داد
او گرچه رفت از این جهان مادّه پرور
در دین مداری رونق و جولان و جان داد
گرگ ستم را خوار و زار و بی رمق کرد
میش زبون را جرءت شیر ژیان داد
چون ساربان کاروان عاشقان بود
مردانه دلسوزانه جان بر کاروان داد
همچون شهابی در فضا گر محو گردید
در زندگی نوری به قلب آسمان داد
هرچند جای خالیش را سبز بگذاشت
ایمان و غیرت را به ایران ارمغان داد
نامش خمینی بود و شد کارش حسینی
وقتی که بی باکانه در جنگ امتحان داد
ایران که می شد خارج از دین محمد
او با علمداری به گوش وی اذان داد
یک لاعبا مردی که از فیضیه برخواست
بر اعتماد نفس قدری بس گران داد
افسوس داغ حسرتش بر گوش دلها
در نیمه ی خرداد پیغام خزان داد
هم چهره ها را زرد کرد از ماتم خویش
هم دیده ها را در غمش سیل روان داد
هرچند جسم پاک او رخت از جهان بست
راهش به یادش ماندگاری در جهان داد
هرچند جسمش رفت زیر خاک اما
مهرش به دلها التهابی جاودان داد
هرچند گِل شد زیر پای اشکمان خاک
تابوت گََل بارانی اش بوی جنان داد
----------------
شد خامنه ای در پی وی میر میدان
بعد از خمینی شد چنین تقدیر میدان
او زاهدی فرزانه و مردیست دانا
زیرا که باشد مرد با تدبیر میدان
هم مجتهد هم معتقد بر جبهه و جنگ
چون سالها در جبهه بوده شیر میدان
یارب تو خود اسلام و هم ایران و او را
همراه ملت یار شو در گیر میدان
----------------
تا در جهان جاوید ماند نام ایران
شیرین بود از شهد شادی کام ایران
باشد که «آبی» هم زند دستی به خدمت
با این چکامه برفراز بام ایران
احمد ابراهیمزاده مشهدی تخلص (آبی (آسمانی) ) ابراهیم زاده ی مشهدی تخلص (آبی (آسمانی)) شاعر ، نویسنده و خواننده و دارای شمّ سیاسی و ذوق فنی و هنری و تحقیقاتی در موارد مختلف و متنوع و دارای مدرک فوق دیبلم مخابرات و کارشناس حقوق(کام من تلخ از همه تلخینه هاست) درد من درد تمام سینه هاست) (این دل تنگ بخون آغشته ام ) زخمی ی تیغ تمام کینه هاست) (اشک من هم در نمود دردها) (بر رخم زنجیری از آیینه هاست) |